آخرین غروب من
اولین طلوع تو
At 10:36 PM,
At 1:45 PM,
مي خواستم ترانه يي باشم
كه بچه هاي دبستاني از بر كنند
دريا كه مي شنود
توفان اش را پشت اش پنهان كن
و برگ هاي علف
نت هاي به هم خوردن شان را
از روي صداي من بنويسند .
مي خواستم ترانه يي باشم
كه چشمه زمزمه ام كند
آبشار
با سنج و دهل بخواند .
اما ترانه ي غمگينم
و دريا ، غروب
بچه هايش را جمع مي كند كه صدايم را نشنوند .
نت هايم را تمام نكرده
چرا
رهايم كردي .