وقتی اوٌلین بارونِ پاییزی، شبِ تولٌدِ تو بباره ، چه حسٌی داری؟
At 2:43 PM,
دوباره باران گرفت
باران معشوقه من است
به پيشبازش در مهتاب مي ايستم
ميگذارم صورتم را
و پيراهنم را بشويد
باران يعني برگشتن هواي مه آلود
شيرواني هاي شاد
خيس
باران يعني تو باز ميگردي
شعر باز ميگردد
پاييز يعني رسيدن دستهاي تابستاني تو
يعني گيوان و لبان تو
دستكش و باراني و چكمه هاي تو
چتر تو
و عطر خاك باران خورده
كه صد پاره ام ميكند
باران كه زمزمه ميكند در شب
من چون پلنگي به دشت ميزنم
بدنبال عطر تو
كه با باران پاييز كوچ كرده به اينجا